رفتن به محتوای اصلی

سرباز قاسم سلیمانی

مرد میدان وحدت
نویسنده(گان):
مصطفی رحیمی
ناشر:
خط مقدم
خلاصه از کتاب:

کتاب «سرباز قاسم سلیمانی» به قلم مصطفی رحیمی و توسط نشر خط مقدم به انتشار رسیده است. به طور قطع می‌توان گفت تا به امروز این اثر جامع‌ترین روایتی است که در مورد زندگی این سردار بزرگ اسلام و ایران به چاپ رسیده است. مصطفی رحیمی به منابع مکتوب بسیاری دسترسی داشته و همچنین توانسته با افراد بلندمرتبه بسیاری در سوریه و عراق مصاحبه کند تا تصویر خوبی از عظمت کار سردار سلیمانی به خواننده نشان دهد. کتاب در 530 صفحه و در ده فصل نگاشته شده است. نیمه ابتدایی کتاب به دوران کودکی و نوجوانی حاج قاسم می‌پردازد که در روستایی مستضعف و محروم بزرگ گشته و سپس برای کار به شهر کرمان می‌رود. با پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران در می‌آید و در دفاع مقدس بسیار زود به فرماندهی لشکر ثارالله کرمان می‌رسد. پس از جنگ ایشان به مبارزه با اشرار و قاچاقچیان روی می‌آورد اما با تاسیس سپاه قدس به فرماندهی این یگان منصوب می‌گردد. او در افغانستان به شاه احمد مسعود و نیروهای مبارز پنجشیر کمک می‌کند و در لبنان در جنگ سی و سه روزه به نیروهای حزب الله. اما حماسه اصلی که نیمه دوم کتاب را به طور کامل به خود اختصاص داده به جنگ سوریه و تشکیل حکومت تکفیری داعش مربوط است. این فتنه توطئه‌ای آمریکایی با بهره گیری از سلفی‌های تندرو بود که قرار بود نظم و امنیت بسیاری از کشورهای خاورمیانه را به خطر بیاندازد اما با راهبری سردار سلیمانی یکی یکی مناطق تصرف شده باز پس گرفته می‌شوند و امنیت دوباره به سوریه و عراق بازمی‌گردد. در بخش پایانی کتاب نیز وصیت نامه سردار و نقطه نظرات بزرگان سپاه و سیاست پیرامون شخصیت ایشان آورده شده و خاطرات کوتاهی از سیره عملی سردار که نشان دهنده تلاش و مجاهدت خستگی ناپذیر ایشان است ترسیم گشته است.

در ادامه برشی از این کتاب را می‌خوانید:

حاج قاسم هیچ وقت زنگ نمی‌زد به سپاه که بیایید فرودگاه، دنبال من. خودش تنها می‌رفت یک ماشین می‌گرفت می‌رفت سر قبر حاج احمد؛ نیم ساعتی آنجا نمازی، گریه‌ای،زیارتی و دوباره با همان ماشین بر می‌گشت فرودگاه. شماره‌ی آن ماشین را گرفته بود؛ هر وقت می‌آمد، زنگ می‌زد به او که این ساعت فرودگاه باش؛ می خواهیم برویم. این راننده به راننده‌های دیگر می‌گوید:«که یک نفر هست که هر هفته و یا هر ماه می‌آید؛ من می‌برمش سر قبر حاج احمد کرایه خوبی هم می‌دهد» می‌پرسند:«قیافه اش چطوری ست؟» او هم مشخصات حاج قاسم را می‌دهد. می‌گویند:«این حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس است.» می‌گوید:«نه بابا! فرمانده نیروی قدس را می‌آیند با ماشین می‌برند و می‌آوردندش» به راننده میگویند:«این بار که آمد از او بپرس تو کی هستی» وقتی از حاج قاسم می‌پرسد:«شما کی هستی؟ بچه‌ها می‌گویند شما فرمانده نیروی قدس هستید.» حاج قاسم می‌گوید:«بله من سلیمانی هستم»